امام عشق(ع)

ماندن در صف اصحاب عاشورایی امام عشق(ع) جز با یقین مطلق ممکن نیست. شهید سید مرتضی آوینی

امام عشق(ع)

ماندن در صف اصحاب عاشورایی امام عشق(ع) جز با یقین مطلق ممکن نیست. شهید سید مرتضی آوینی

امام عشق(ع)

مرکز فرهنگی هنری امام عشق(ع)
شهرستان بندر گناوه

جایگاه اشراقی انقلاب اسلامی در فضای مدرنیسم

پنجشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۳۳ ب.ظ

(برداشت مختصری از کتاب « جایگاه اشراقی  انقلاب اسلامی در فضای مدرنیسم»  از استاد اصغر طاهر زاده)

                                                                                                                                                             محمود دین پرور

 به اعتقاد نویسنده یکی از مهم­ترین مؤلّفه­ها برای شناخت انقلاب اسلامی فهم جایگاه اشراقی انقلاب اسلامی است و برای فهم جایگاه اشراقی آن در جهان کنونی نیز، باید بتوانیم در عین توجّه به افق­ها و آرمان­های انقلاب، سیطره­ی جریان حاکم بر جهان یعنی مدرنیته را خوب بشناسیم. در این راستا می­توان به رودر رویی دو تفکّر و فرهنگ مخالف هم، یعنی مدرنیته و تشیّع، در اوایل قرن بیست و یکم اشاره کرد که شناخت مبانی و اهداف و بسترهای شکل­گیری هرکدام برای شناخت جایگاه کنونی انقلاب اسلامی ضروری می­نماید.

مدرنیته در واقع تفکّر و فرهنگی است که سعی دارد تمام مناسبات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع بشری را بر اساس نظامی سکولار و منقطع از وحی و معنویّت تعریف کند و بر چنین اساسی شکل دهد. تمدّنی که سعادت بشری را در توجّه صِرف بشر به زمین و تکیه بر عقل خود بنیادش برای تصرّف هرچه بیشتر در طبیعت و نگاه ابزاری به انسان جهت بهره­وری بی حدّ و اندازه­ی مادّی می­داند.

   

   به عبارت دیگر بدونِ توجّهِ به سنن الهی جاری در عالم به جای هماهنگی و اُنس با طبیعت سعی در تصّرف در آن کرده است و با نادیده گرفتن فطرت الهی و حقیقت طلب انسان، نهایت تلاش خود را می­کند تا به بشر این تصوّر را القاء کند که راه نجات و سعادتش را باید فقط در فرهنگ مدرنیته جست­وجو کند. امّا باید گفت که این تمدّن به «تمامیّت» خود رسیده است؛ یعنی هرآنچه را باید ارئه می­داد، ارائه دادهاست ولی همانطور که عرض شد به دلیل غفلت از سُنن الهی جاری در عالم و فطرت انسان، دوچار بحران­های بسیاری شده است و بشر امروز _در حالی که در ظلمات ناشی از این تمدّن به حال خود رها شده است_ از فرهنگ مدرنیته به ستوه آمده و در دیگر آن را جواب­گوی نیازهای فطرت سعادت طلب و حقیقت­جوی خود نمی­داند و در جست­وجوی راهی برای برون رفت از این عالم وَهمی و غربی است.

 در چنین شرایطی زمینه برای ظهور انقلابی فراهم شد که  به افق و آرمانی دیگر توّجه دارد و در پی بازگشت به حقیقت و اتّصال زمین به آسمان است؛ تا هم بتواند بحران­های حاصل از نگاه سوبژکتیو غربی را حل کند و هم جواب­گوی فطرت کمال طلب انسان­ها باشد و بر این اساس تمدّنی خاص را شکل دهد که بتواند بشر از خود بیگانه­ و گم گشته در ظلمات عالم مدرن را از خواب غفلت بیدار کند و با محو کردن حجاب­های ظلمانی راه سعادت حقیقی بشر را که در اتّصال به آسمان  معنویّت به او نشان دهد. طبیعتاً چنین انقلابی باید به منبعی آسمانی و الهی متّصل باشد تا بتواند راه حل برون رفت از بحران­های عالم غربی را به بشر بحران زده­ی امروز معرفی کند و راه سعادتش را در همه­ی عرصه­های زندگی تـأمین کند. پس نیازمند دین کامل و تحریف نشده­ای هستیم که بنا به شواهد متقن تاریخی و عقلی و نقلی فقط دین اسلام و به طور خاص مکتب تشیع دارای چنین ذات و خاصیّتی است.

  امروزه چنین تفکّری در بستر انقلاب اسلامی ظهور پیدا کرده است و با توجّه به آنچه گفته شد؛ انقلاب اسلامی بستری است که در ذاتش اوّلاً توان تمدّن سازی خاصّی را دارد و ثانیاً آمده است تا رابطه­ی بریده­ی انسان ازآسمان معنویت را دوباره احیاء کند و متذکّر ذات آسمانی انسان شود. به همین خاطر هم روز به روز در حال منتشر کردن خود در جهان و تسخیر قلوب انسان­هایی می­شود که به دنبال گمشده و راه سعادت حقیقی خود می­گردد.

 روشن است که چنین انقلابی باید بر شخصیّتی اشراق شود که جلوتر از زمان باشد و زودتر از دیگران نیاز زمانه­ی خود را تشخیص دهد؛ یعنی بتواند در «وقت» حضور داشته باشد و روح زمانه­ی خود را بشناسد. به همین دلیل هم است که در شرایطی که جهان تحت سیطره ی فرهنگ مدرن به پیش می­رود و کسی خارج از فضای آن نمی­اندیشد؛ به واسطه­ی اشراق الهی انقلاب به قلب امام خمینی (ره) ، ایشان روح زمانه­ی خود را می­شناسد و در «وقت» حضور پیدا می­کند و از چیزی سخن می­گوید که بشر تا آن زمان از آن غافل بود و و جهتی مخالف با جریان زندگی بشر جدید داشت. امّا چون این انقلاب موافق فطرت بشر بود، به سرعت به قلوب جویندگان حقیقت اشراق شد و انقلابی شکل گرفت که جهت همه­ی انقلاب­های بعد از خود را نیز تغییر داد.  انقلاب اسلامی، در دورانی که باطل لباس حق بر تن کرده است چهره­ی مختلف آن را دارای ذاتی مشترک هسنتد آشکار می­کند و جان­های آگاه را از بی­تاریخی نجات می­دهد و به همراهی با جریان حق وارد می­کند.

 انقلاب اسلامی در واقع حقیقتی است که همچنان که به قلب بنیان­گذار آن اشراق شد به سراغ سایر ملت هایی که در جست و جوی فطرت خود هستند، خواهد رفت تا آن­ها هم از ظلمات فرهنگ مدرنیته بیرون بیایند و بتوانند زندگی زمینی خود را به عالم قدسی وصل کنند. یعنی می­توان ادعا کرد که انقلاب اسلامی به عنوان اشراقی بر همه ی قلوب تجلی می­نماید. امّا اگر در چنین شرایطی کسی نتواند فضای حاکم بر جهان را بشناسد و چنین تصوّری از انقلاب نداشته باشد؛ یعنی نتوانید به جایگاه اشراقی آن در فضای مدرنیسم پی ببرد و انقلاب را  صرفاً یک انقلاب سیاسی بداند، از همراهی با آن محروم می­شود و بی­تاریخ خواهد ماند. زیرا انقلاب اسلامی،انقلابی حقیقی و حقیقی­ترین انقلاب زندگی بشر است، و چون انقلابی است که بشر را به فطرت خود باز می­گرداند همراهی آن فقط از عهده­ی کسانی بر می­آید که رو به سوی فطرت خود دارند و طالب بازگشت آن شده اند. 

  • ساجد صادقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی