معنا و ماهیت دموکراسی
شهریار زرشناس
از اواسط قرن نوزدهم، استعمار مدرن سرمایهسالار به میان هر ملت غیرغربی و غربزده که رفت [اعم از غربزدههای مدرن یا شبهمدرن و نیز اعم از جوامع غرب زدهای که بعدها خود به رژیمهای امپریالیستی سرمایهسالار تبدیل شدند (مثل چین) و یا آنها که به صورت مستعمرههایی با نظامهای سرمایهسالاری پیرامونی باقی ماندند (مثل مصر، پرو، تایلند و...)] به نحوی به ترویج دموکراسی به عنوان الگوی نجات بخش جوامع بشری و یک امر مسلّم و مقبول و مشهور خدشهناپذیر و غیرقابل تردید پرداخت.
در کشور ما که تاریخی قریب به دو قرن کشمکش با استعمار مدرن و نیز میراث بیش از یک صد سال سلطه و سیطره «غربزدگی شبه مدرن و مدرن» را دارد نیز این اصطلاح به عنوان هسته مرکزی نسخه نجاتبخش برای رهایی از استبداد و بیعدالتی و حتی فقر و انحطاط و خلاصه هر چه تباهی و پلیدی است مطرح گردید و روشنفکران مدرنیست ایرانی از مشروطه به بعد به صورت گسترده و منظم و مستمر به تبلیغ و ترویج و تقدس سازی برای آن پرداختهاند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و به ویژه از سالهای پس از خاتمه جنگ، پروژه «تبلیغ و ترویج فراگیر و مستمر دموکراسی به عنوان راه حل همه مشکلات و رهایی از همه معضلات و دموکراسی را معادل «آزادیخواهی» دانستن و مخالفت با دموکراسی را معادل دفاع از استبداد نامیدن» و نظایر این مدعاها به صورتی بسیار وسیعتر و سازمان یافتهتر از پیش، حتی از ناحیه جناحی از داخل جمهوری اسلامی و توسط جراید موسوم به «روشنفکری دینی» به موازات «روشنفکری آتهئیست» [غیردینی و بیاعتقاد به خداوند متعال] در داخل کشور دنبال شد و هنوز نیز به انحاء مختلف این روند ادامه دارد.