امام عشق(ع)

ماندن در صف اصحاب عاشورایی امام عشق(ع) جز با یقین مطلق ممکن نیست. شهید سید مرتضی آوینی

امام عشق(ع)

ماندن در صف اصحاب عاشورایی امام عشق(ع) جز با یقین مطلق ممکن نیست. شهید سید مرتضی آوینی

امام عشق(ع)

مرکز فرهنگی هنری امام عشق(ع)
شهرستان بندر گناوه

سینما در خدمت اخلاق مدرن

پنجشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۲۵ ب.ظ

این جمله که «تمام دیکتاتورها سینما را دوست دارند» اکنون به یک ضربالمثل سینمایی تبدیل شده است. حال ببینیم که با مرگ و کنار رفتن یک دیکتاتور به اسم «رضاشاه» در اوایل دههی20 شمسی چه اتفاقهایی برای تاریخ ایران و به ویژه تاریخ سینمای آن رخ میدهد و سیاستهای وی چگونه تغییر شکلمیدهند و یا چگونه گفتمان کشف حجاب پهلوی تداوم مییابد و در برابرش چگونه گفتمانهای اقلیتی به مقاومت میپردازد. در این مقاله حوادث و وقایع 1320شمسی تا 1336شمسی را بررسی و مرور میکنیم و در آینده به «روزگار نو»ی سینمای ایران یعنی سالهای 1336شمسی تا 1356 شمسی میپردازیم تا به انقلاب اسلامی 1357 برسیم و سینمای پس از انقلاب.


در 25 شهریور 1320 رضاشاه مجبور به استعفا شد. پس از این تاریخ، جریان نوین اسلامی عمدتاً با صبغهی روشنفکری در ایران پدید آمد، حجاب اسلامی نیز در میان بانوان مسلمان امروزین و عمدتاً شهرنشین تهرانی، مطرح شد و به مثابهی یک هویت و تشخص دینی و اجتماعی و حتی سیاسی در برابر دو جریان حاکم سنتگرا و غربگرا، مطلوب شماری از زنان جوان و تحصیل کرده واقع گردید. در واقع این نوع حجاب، نوعی واکنش در برابر کشف حجاب عصر رضاشاه بود که میخواست در برابر الگوی زن مدرن آن روزگار مدل و الگوی مستقل و نو ارائه دهد.
 
 
با جنگ دوم جهانی و اشغال ایران توسط متفقین دیگر جایی برای آلمان و فرهنگش در ایران نماند به طوری که در سال 1320شمسی آخرین فیلم آلمانی اکران گردید و نمایش آثار آلمانی ممنوع شد. ولی در عوض دیگر استعمارگران حضورشانپررنگتر گردید. «اشرف پهلوی» در مورد این مسئله اینگونه مینویسد:
 
«...پیش از آمدن سربازان آمریکایی، تنها موسیقی که به آن آشنایی داشتیم موسیقی ایرانی و فرانسوی بود. حالا آمریکاییها ایستگاه رادیویی خودشان را که جزئی از تأسیسات نظامی آنها در امیرآباد بود، دایر کرده بودند و ما با آهنگها و موسیقی آمریکایی و انواع جاز آشنا شدیم... هنرپیشگان متعددی برای سرگرمی و تفریح سربازان به پایگاه نظامی آمریکاییها میآمدند و چون من به سینما بسیار علاقهمند بودم... وقتی «فردریک مارچ» به تهران آمد و دعوت ما را پذیرفت که در میهمانی ما شرکت کند، خیلی خوشحال شدم... با در نظر گرفتن شیفتگی خاصی که به فرهنگ غربی پیدا کرده بودم، هنگامی که شنیدم دو هنرپیشهی کمدی آمریکایی، «باب هوپ» و «دنی کی»، برای سرگرم کردن سربازان آمریکایی به پایگاه امیرآباد خواهند آمد، نتوانستم جلو خودم را بگیرم.»
 
این شوق و علاقه به فرهنگ غرب بر اساس سوژهسازی الگوهای غربی به وسیلهی رمان، تئاتر، سینما و... اتفاق افتاد به طوری که همیشه در سینماها چگونگی زندگی غربیان نمایش داده میشد، رمانها به دختران درس عشق آموزی میآموخت و شعرها زنان را به بزمهای رقص و بدمستی راه مینمود. تمام این موارد در مثنوی «عفاف نامه»ی امیری فیروزکوهی بیان گشته است که «سید احمد کسروی» (کسی که در دههی  20تغییر رویه داد و برضد اسلام و دین قلم زد) در خرداد 1313 شمسی به تمجید شعر امیری فیروزکوهی پرداخت. در مثنوی «عفاف نامه» به مواردی چون «رمان»، «تئاتر» و «سینما» اشاره شده است.
 
امیری فیروزکوهی در مورد سینما به نظم میگوید:
 
و آن دگر بین که تا چها آورد                                          سیم ما بُرد و سینما آورد
 
درد آورد و بُرد دودمان را                                               کفر پرورد و کُشت ایمان را
 
آورید از متاع خارجیان                                                  آن چه مذموم‌تر نبود از آن
 
زر سپُرد و ضرر فراز آورد                                              راستی بُرد و خُدعه باز آورد
 
تا به نقش دروغ پرده برون                                           عصمت ما کِشد ز پرده برون 
 
احمد کسروی در ابتدا خود بر محور همین نگرش قلم میزد تا اینکه در دههی 1320شمسی در کنار افرادی چون «شریعت سنگلجی»، «علی اکبر حکمیزاده» بر ضددین و اندیشهی اسلامی دست به قلم شد. شریعت سنگلجی که لقب «مصلح کبیر» داشت، دو کتاب «اسلام و رجعت» و «کلید فهم قرآن» را نوشت، علی اکبر حکمیزاده کتاب اسرار هزار ساله را نوشت و احمد کسروی جشن کتاب سوزی به راه انداخت یعنی در اول دی ماه کتابهای عرفانی، دعا و مفاتیح الجنان و... رامیسوزاند و شعار پاک دینی سر میداد. اینها همه گفتمان اکثریتی برآمده از کشف حجاب و غربگرایی بود.
 
در همین دهه، تولید فیلمهای ایرانی کمتر و کمتر شد و در عوض سینماهای ایران عرصهای شدند برای رقابت دولتهای استعماری برای نمایش فیلمها، عقاید و فرهنگ خودشان به طوری که در سال 1320شمسی یا به عبارت دقیقتر در 14 مارس 1941م.، گزارشی از سِر «ریدر بولارد» در مورد نمایش فیلم توسط آلمانیها آمده است به این ترتیب که «صرف نظر از نمایش خصوصی فیلم «جنگ در غرب» توسط سفارت آلمان، یکی از سینماهای تهران نیز اقدام به نمایش عمومی آن کرده است.
 
من طی یادداشتی به وزیر امور خارجه (ایران) خاطر نشان کردم که از نمایش عمومی فیلم به دلیل اثرات وخیم آن جلوگیری کند، ولی تردید دارم آنها شهامت این کار را داشته باشند» وی در شمارهی بعدی گزارش خود مینویسد: «اعتقاد دارم ترخیص فوری باقیماندهی اولین محمولهی 30000 تن گندم به ایران، توجه مقامات ایرانی را به مخاطرات ناشی از فعالیتهای جدید آلمانی جلب کرده و شاید آنها را به جلوگیری از نمایش فیلم «جنگ در غرب» ترغیب کند.»
 
بدین شکل رقابت فشردهی انگلستان، روسیه، آلمان و آمریکا برای رخنه در دل جامعه و ایجاد ارتباط با دولت، جریان نمایش دائمی فیلمهای تبلیغاتی خارجی را شکل میدهد. رابطهی تنگاتنگ توزیع کنندهها و سینمادارها با سفارتخانههای خارجی و شرایط حاکم بر اقتصاد و مدیریت سینما، زمینه ساز حاکمیت سینمای غرب میشود. در سال 1321شمسی سفارت انگلیسفیلمهای ارتش نوین ایتالیا و میکادو را نمایش میدهد که در مورد حملهی نیروهای دریایی انگلیسی به دو جزیره در نزدیکی نروژ و جاسوسی هوایی است.
 
در عرصهی سینمای ایران تنها میتوان به فیلم نامهی «حسن، دکتر در علم حقوق» و «پیس برای فیلم برداری» (ا. شیروانی) اشاره کرد. در سال 1322شمسی یعنی اوج جنگ و حضور متفقین در ایران، مجلهی «هالیوود» چاپ میشود و بدین طریق عرصهی مطبوعات نیز در کنار سینما، تئاتر و... به ابزاری در دست گفتمان اکثریت قرار میگیرد. در 19 فروردین 1322 فیلم «ایران» ساختهی «یازوف پوسیلسکی» در سینمای ایران به نمایش در میآید. این فیلم دربارهی اوضاع جغرافیایی و طبیعی ایران است که به دعوت ادارهی مطبوعات شوروی ساخته شده بود و بدین ترتیب شوروی نیز سعی میکند حضورش را بیشتر و پررنگتر کند.
 
در فروردین همین سال نخستین سینمای اصفهان که خانمها میتوانند در آن به تماشای فیلم بنشینند با نام سینمای «ایران نو» تأسیس شد. در این سینما خانمها در سمت چپ و آقایان در سمت راست سالن مینشینند و به وسیلهی چادر مشکی بزرگی میان آنها فاصله انداخته میشود. در همدان سینما «مایاک» توسط «موسیو مایاک» افتتاح میشود که در آن فیلم به زبان اصلی و بازیرنویس اکران میگردد. در مورد مجلهی «هولیوود» که در تیرماه شمارهی نخستین آن منتشر شد باید اضافه کنیم که این مجله در 33 شماره چاپ شد، در قطع رحلی و صاحب امتیاز آن «ج. جهان» بود و مدیر و نگارندهاش «علی رضا امیر منحر» نام داشت.
 
در این 2 سال یعنی 1321 و 1322شمسی (1942 و 1943م.) طبق اسناد سفارت انگلستان، میتوان به فعالیتهایدولتهای غربی در خاورمیانه به ویژه ایران دست یافت. مواردی همچون «مشکلات اجرای برنامهی تبلیغاتی در پرشیا (ایران)»، ارسال فیلم از قاهره به تهران، ارسال هفتگی فیلم به زبان فارسی توسط وزارتخانه، آمار فیلمهای کوتاه به زبانهای فارسی، فرانسوی، انگلیسی، خبرهای مربوط به نرسیدن سینماهای متحرک وانتی (cinema van) از قاهره به تهران و... قابل مشاهده است. به عنوان مثال در گزارشی به تاریخ 19 ژوئیه 1943م. از «وزارت اطلاعات، بخش فیلم، خدمات خاورمیانه» به «سفارت بریتانیا، بغداد و وابسته به بریتانیا، تهران» این چنین آمده است:
 
«از آنجا که روش فعالیت 8 کمپانی آمریکایی در عراق و ایران با فعالیت آنها در مصر متفاوت است، احساس میکنیم این امر ضروری است که توضیح مبسوطی در این زمینه بدهیم، تا شما بتوانید در مورد دشواریهای مربوطه... تصمیمات لازمه را اتخاذ فرمایید...»
 
در ادامهی گزارش یاد شده به طور دقیق به مسائل توزیع کنندگان، سینماها و... اشاره میشود. این همه دقت دلیلی جز رقابت بین استعمارگران چیز دیگری ندارد. در سال 1323شمسی، مرکزی تحت عنوان احیای هنرهای ایران باستان شکل گرفت. این مرکز زیر نظر «نیلکرام کوک» که بانویی انگلیسی بود کار میکرد. وی سرپرست «ادارهی نمایش» نیز بود که با حضور متفقین در ایران و دخالت آنها در زمینهی سانسور و تشکیلات کنترل نمایش و فیلم شروع به کار کرده بود که در همان زمان موجب اعتراض عدهای نیز گشته بود. در همین سال 1323، در 24 خرداد ماه، مجلهی «زبان زنان» در دومین شمارهی خود 2 مقاله دربارهی دستور آرایش برای زنان و حفظ خوشگلی چاپ کرد.
 
این مجله که در گذشته با نام «روزنامهی زبان زنان» در اصفهان به صورت دو ماهنامه چاپ میشد، اولین نشریهای است که توانست با نامی زنانه مجوز انتشار پیدا کند. این موضوع را در گفتمان اکثریتی کشف حجاب جای دهید و در کنار آن در نظر بگیریم که چگونه بحث زنان و کشف حجاب در عرصههای متفاوت فرهنگی و سیاسی، سرانجام منجر به انقلاب اسلامی 1357 شد.
 
در همین سال یعنی 1323شمسی ارتش وارد عرصهی سینما شد و استودیو ارتش تأسیس گردید و نیروی نظامی کشور مسئولیت تهیهی فیلمهای مستند گزارشی تبلیغاتی کشور را بر عهده گرفت. در همین سال در مورد اقدامهای رقابتی استعمارگران میتوان به این سند اشاره کرد که سِر «ریدر بولارد» از تهران به قاهره گزارش میدهد که «امضای موافقت نامه با یک کمپانی آمریکایی به صورت اجتنابناپذیری موجب خصومت سایر کمپانیها خواهد شد... ضمن آنکه چنین قرارداد خاصی با یک کمپانی آمریکایی ورود فیلمهای بریتانیایی به بازار پرشیا (ایران) را که ما مشتاقانه به دنبالش هستیم به تأخیرمیاندازد.»
 
از دیگر مسائل در سال 1323شمسی میتوان به انتشار نخستین شمارهی مجلهی سینمایی «ایران فیلم» (از 6 شماره) در انتشارات شرکت سهامی فیلمبرداری ایران به مدیریت «داوود ایرانپور» اشاره کرد. در سال 1324شمسی در تهران دو سینمای «کریستال» و «سینما تابستانی بهار» (میدان تجریش) افتتاح شد و دکتر «اسماعیل کوشان»، استودیو دوبلاژ و فیلمسازی «میترا فیلم» را تأسیس کرد. در همین سال در سبزه میدان شهر زنجان فیلمهای صامت «چاپلین» به نمایش درآمد و روزنامهی «یزدان» اولین شمارهی ضمیمهی سینمایی هنرپیشگان را منتشر کرد. از دیگر سو در گفتمان اقلیتی مبارز، شاهد حضور فداییان اسلام میباشیم.
 
در سال 1325شمسی اولین فیلم دوبله شده به زبان فارسی که در استانبول توسط دکتر کوشان در استودیو «سس فیلم» استانبول دوبله شده بود، اکران شد. نام این فیلم «دختر فراری» اثر «هانری دوکونن»- محصول سال 1944م. فرانسه بود. به نام فیلم دقت کنید! این فیلم در 6 هفته نمایش بیش از 2 میلیون ریال با بلیطهایی به قیمتهای 8 ریال، 10 ریال و 12 ریال، فروش داشت. در 24 اسفند  1325شمسی رسیدگی به امور فیلم و نمایش به عهدهی وزارت کشور گذاشته میشود. در همین سال در سه راه امین، استودیو دوبلاژ ایران نو فیلم توسط افرادی چون «بهاءالدین خرمشاهی» و... افتتاح گردید و نخستین فیلم دوبله شده در ایران با نام «مرا ببخش» که محصول سال 1940م. فرانسه است، در این استودیو دوبله گردید.
 
با اندکی توجه در مییابیم که سینما در امر سوژهسازی لحظه به لحظه خود را قویتر میکند. اینک با دوبله شدن فیلمها، ارتباط بیشتری با مخاطب ایرانی شکل میگیرد و این ارتباط بیشتر و دقیقتر یعنی سوژههای هر چه شایستهتر بر اساس الگوهای اکثریتی حاکم که در زیر سلطهی غرب و فرهنگ غربی ساخت گرفتهاند. برای این منظور نیاز به تحقیق در خلق و خوی ایرانیان بود به عنوان مثال میتوان به کتابی در مورد ایران که توسط «ملیسپو» در همین سال ـ 1325شمسی ـ نوشته شده است، اشاره کرد. وی در فصلی تحت عنوان «ذهنیات، اخلاقیات و حکومت» به تحلیل شخصیت ایرانیان پرداخته است.
 
آنچه او در مورد مردم ایران نوشته است سرشار از تلخی، بدبینی و نیش میباشد. او مینویسد: «... هر کسی میتواند بفهمد این مردم عقب مانده هنوز در ضمیر ناخودآگاهشان آرزوی پدر مقتدری را میکشند و این پدر میتواند یک دیکتاتور [ایرانی] یا یک آمریکایی خیراندیش باشد که از آنها حمایت کند و بدون درخواستی از آنها به معجزاتی دست بزند.» تمام این موارد در قالب فرهنگ وارداتی غرب از سوی انگلیس، آمریکا و روسیه توانست در گفتمان اکثریتی حاکم جای خود را باز کند و استعماری گاه آشکار و گاه خزنده و پنهان را سامان دهد.
 
از سال 1326شمسی (1947م.) قدّ دامنها مجدد بلند شده و حالت میدی به خود میگیرد. در این سال «سیفالله کامرانی» شرکت کالای سوئد را تأسیس میکند و اقدام به واردات تجهیزات صدا و امکانات نمایشی میکند. «ابوالقاسم رضایی» فیلم مستند «قسمتی از زندگی خصوصی شاهنشاه و علیا حضرت ملکه» را میسازد. (به یاد آورید نمایش تن در عرصهی عمومی و کشف حجاب را !) فیلم مستند دیگری با نام «قصور سلطنتی» و «مناظر تهران» نیز توسط ابوالقاسم رضایی ساخته میشود.
 
دو اتفاق مهم دیگر در عرصهی گفتمان اکثریتی و گفتمان اقلیتی که باید اشاره شود، یکی فراخواندن مردم به مسجد شاه (امام خمینی) توسط آیتالله طالقانی که در 17 دی ماه 1326شمسی از مردم خواست تا برای حمایت از مردم فلسطین در مسجد شاه (امام خمینی) اجتماع کنند و دیگر حضور «صدیقه دولتآبادی» در کنگرهی بینالمللی زنان در ژنو به نمایندگی زنان ایرانی میباشد. صدیقه دولتآبادی اولین زن بیحجاب در راستای تفکر تجددطلبی افراطی است.
 
وی در سال 1260شمسی در خانوادهای روحانی در اصفهان متولد شد. در 16 سالگی ازدواج کرد و بعد از مدتی متارکه نمود. در سال 1296 شمسی مدرسهی دخترانهای در اصفهان با نام «مکتب خانهی شرعیات» تأسیس نمود و در سال بعد یعنی 1297شمسی، شرکت «خواتین» اصفهان را ایجاد کرد. وی مدیر روزنامهی «زبان زنان» و سپس «مجلهی زبان زنان» بود. او چنان برضد حجاب جبهه گرفت که در وصیت نامهاش نوشت: «مرا از محل کانون بانوان به آرامگاه ابدیم ببرید و در مراسم تشییع جنازهام حتی یک زن با حجاب شرکت نکند، زنانی که با چادر بر سر مزار من بیایند هرگز نمیبخشم.»
 
در سال 1327شمسی تحولی در عرصهی هنری رخ داد که مهمترین آثارش را میتوان در «انجمن خروس جنگی» پی گرفت. افرادی چون «حسن شیروانی، جلیل ضیاء پور، منوچهر شیبانی و...» که در زمینهی نمایش، نقاشی، شعر و موسیقی فعالیت میکردند، گروه «انجمن خروس جنگی» را شکل دادند. جلیل ضیاءپور یکی از مؤسسان این انجمن از آن سالهامیگوید: «... به یاری دوستان این انجمن را رو به راه کردیم، من بودم و غلامحسین غریب، حسن شیروانی، مرتضی حنانه و نیما یوشیج، هر کدام در رشتهای نیاز به نو جویی را درک و باور کرده بودیم...» و در اینجاست که تجددطلبی و مدرنیته در شکل اصلی خود یعنی عرصهی فرهنگ رخ مینماید.
 
مدرنیزاسیون فرمایشی و از بالا مقاومت فراوان در برابر خود یافت همچنان که یکی از دلایل انقلاب اسلامی 1357 را مدرنیزاسیون دولتی نام بردهاند، ولی مدرنسیم در شکل فرهنگی و هنریاش حتی به گونهای مقاومت برضد مدرنیته است. در همین سال ـ 1327شمسی ـ مقدمهی «هدایت» بر ترجمهی «گروه محکومین» در «پیام کافکا» منتشر گردید. در 26 فروردین 1327شمسی، روزنامهی کیهان برای نخستین بار به ارزشیابی فیلمهای روی پرده میپردازد. در این سال پر فروشترین فیلم سال در تهران با فروش 800 هزار ریال، فیلم «طوفان زندگی» اثر «علی دریابیگی» شناخته شده است.
 
کتاب تاریخ سینما اثر «لودوکا» به ترجمهی «حسن صفاری» چاپ میشود و دکتر «اسماعیل کوشان» فیلم مستند «درمانگاه سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی» را میسازد. در سال 1328 شمسی 5گلوله به محمدرضا شاه در دانشگاه تهران شلیک میشود که ضارب همانجا به قتل میرسد. دولت در پاییز همین سال نام ایران را در زبان انگلیسی «Persia» و در زبان فرانسه «Perse» اعلام کرد زیرا نام ایران (Iran) شبیه عراق (Iraq) بود و این نزدیکی خوشایند محمدرضا شاه نبود. در این سال دکتر اسماعیل کوشان برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران به تبلیغات توجه کرد و مبلغ 800ریال برای تبلیغات یک فیلم در نظر گرفت. این نشان از رقابت تنگاتنگ در عرصهی سینما میباشد!
 
در آذرماه 1328شمسی، «فرخ غفاری» کانون ملی فیلم را تأسیس کرد. فرخ غفاری که از غرب آمده بود با این اقدام سعی در شناساندن سینمای غرب در ایران نمود یا به گونهای دیگر بگوییم، با تأسیس کانون ملی، گفتمان اکثریتی غربگرا با سینمای هنری غرب مواجه شد، از یاد نبریم که استعمار در شکل فرهنگی آن بسیار کاراتر از شکلهای فرمایشی و نظامی آن است! در سال 1329شمسی، آیین نامهای در 9 فصل و 77 ماده در وزارت کشور جهت کنترل کمّی و کیفی تالارهای نمایش، سینماها، نمایش نامهها، فیلمها، نمایشها و... تصویب گردید. کانون ملی فیلم (با مدیریت فرخ غفاری) در 12 مرداد فستیوالی از فیلمهای انگلیسی را در محل شورای فرهنگی بریتانیا برگزار نمود.
 
در شهریور همین سال کانون ملی فیلم با همکاری انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی به مناسبت سیامین سال تأسیس، سینمای شوروی فستیوالی از فیلمهای روسی را به نمایش گذاشت. کانون ملی فیلم در همین سال باز فستیوالی ازفیلمهای فرانسوی برگزار کرد. در پاییز 1329 رادیو عراق خبر درگیری کردها در مرز ایران و عراق را پخش کرد و به دنبال آن دولت ایران، روسها را متهم به همکاری با شورشیان کرد برای ایجاد یک دولت خود مختار کُرد و به کردهای شورشی اخطارداد، سلاحشان را تحویل دهند.
 
در سال 1330شمسی در «بوت کلات» فیلم به صورت رایگان نمایش داده شد. استودیو پارس فیلم اقدام به انتشار آگهی جهت استخدام بازیگر زن و مرد نمود. باز در همین سال در هوای آزاد باغ شهرداری فیلم به صورت رایگان نمایش داده شد. در همین زمان خبر دستور فروش زمینهای سلطنتی از رادیو پخش شد. دوبلهی نخستین فیلم رنگی با نام «آهنگ شهرزاد» ساختهی «والتر رایش» (1947م.) در استودیو ایران نو فیلم اتفاق افتاد و برای بار نخست بود که در دوبلهی ایران از شیوهی مگنت (مغناطیسی) استفاده شد. پر فروشترین فیلم سال 1330شمسی در تهران، فیلم «مادر» (دکتر کوشان)، با فروش 2میلیون و 200هزار ریال بود.
 
در همین سال دکتر اسماعیل کوشان فیلم مستند «دکتر مصدق در سفر آمریکا» را ساخت. در این سال افزون بر 7 فیلم بلند تولید شد. از فعالیتهای فرهنگی استعمارگران در این سال باید به برنامههای نمایشی فیلم انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی و برنامهی نمایش فیلمهای آمریکا نام برد. در 30 بهمن 1330 شمسی گروهی فیلمبردار از آلمان جهت تهیهی گزارش از وقایع روز ایران با همراهی دکتر کوشان وارد ایران شدند. سال 1331شمسی اوج لباسهای دکولته به شمار میآید. ژرسه از این سال مد شده و قد آستینها چهار و سه میشود و دامنها راسته، تنگ تا زیر زانو با کتهای چسبان و بلند، یقهی انگلیسی و آرشال رایج میشود. در این سال 11فیلم بلند تولید شد.
 
در 12 مهر 1331شمسی نخستین فیلم دوبله شده در ایتالیا با نام «سرگذشت فریدون بینوا» در سینما دیانا اکران شد. پر فروشترین فیلم این سال در تهران، «ولگرد» (مهدی رئیسفیروز) با 4میلیون ریال فروش بود. در همین سال یک سینمای ویژهی کودکان در خیابان سعدی افتتاح شد. از فیلمهای مستند میتوان به «سفر شاه و ثریا به شیراز» (شاهرخ گلستان) اشاره کرد. در بهار 1331شمسی دکتر مصدق نخستوزیر شد که فصل جدیدی در وقایق سیاسی آغاز گردید. مقابلهی مصدق با محمدرضا شاه و تلاش شاه برای جایگزین کردن احمد قوام به جای مصدق، تظاهرات مردم و حمل تابوت خالی به علامت جنازهی احمد قوام نخستوزیر توسط مردم، کشته شدن تعدادی از مردم و... اتفاقهای آینده را ورق زد.
 
در سال 1332شمسی محمدرضا شاه و همسر جدیدش، ثریا بختیاری، طی درگیریهای سیاسی مجبور به ترک ایران شدند و به ایتالیا رفتند. در همین سال «پرویز خطیبی» فیلم «حاکم یک روزه» را بر اساس نمایشهای میرنوروزی و الگوی قصهی«شاهزاده و گدا» ساخت. کودتای نظامی رخ داد. در مهرماه 1332شمسی، بر اثر اعتراض تماشاگران، نمایش فیلم رودخانه (ژان رنوار- 1951م.) در سینمای ایران متوقف و فیلمی از «بودابوت» و «لوکاستلو» به نمایش در آمد.
 
از سویی گروهی از منتقدین سینمایی در پی اعتراض به این مسئله طی نامهای با عنوان «قطعنامهی نویسندگان سینمایی پایتخت برای نمایش» در روزنامههای اطلاعات، کیهان، پست تهران و مجلههای روشنفکر، سخن و اطلاعات هفتگی، نمایش این فیلم را با حضور مأموران انتظامی باعث میشوند. این بدان معناست که دو گفتمان اکثریتی و اقلیتی رو در روی هم قرارمیگیرند. نویسندگان و حکومت در برابر مردم!
 
در سال 1333شمسی، 18 فیلم بلند و دو مستند ساخته شد. پرفروشترین فیلم سال در تهران «دختری از شیراز» (ساموئل خاچیکیان) با فروش 3میلیون ریال است. در 17 دی ماه 1333شمسی سینما خورشید آبادان در آتش میسوزد. در آذر ماه 1334شمسی، وزارت کشور اعلام میکند که از این پس تمامی فیلمهایی که وارد کشور میشوند، بایستی پس از کنترل توسط این وزارتخانه (از نظر اخلاقی و اجتماعی) اجازهی نمایش دریافت کنند. پرفروشترین فیل این سال در تهران، فیلم «امیر ارسلان نامدار» (شاپور یاسمی) با فروش 4میلیون ریال است.
 
در این سال فیلم مستند «فعالیتهای اصل چهار در اصفهان» توسط سازمان فیلمبرداری دانشگاه سیراکیوز ساخته شد. در دی ماه 1334شمسی به دستور محمدرضا شاه سازمان ملی تئاتر و سینما به منظور تعمیم و ترویج سینما و تئاتر و تشویق هنرمندان و کنترل و نظارت فیلمها و نمایشهای غیراخلاقی تشکیل شد. در سال 1335شمسی از سوی وزارت کشور کمیسیونی جهت رسیدگی به وضع فیلمها و ممنوعیت ورود اطفال به سالنهای نمایش دهندهی فیلمهای «زننده» تشکیل میشود.
 
همانطور که مشاهده میگردد گفتمان اکثریتی در برابر مقاومتهای گفتمانهای اقلیتی مجبور به واکنش نشان دادن است و این بار دیگر سرکوبهای دوران رضاشاهی جوابگو نمیباشد و دولت مجبور به وضع قوانینی برای جلب رضایت گفتمان مقاومت به رهبری مذهبیون و روحانیت است. پرفروشترین فیلم سال 1335شمسی در تهران، فیلم «خورشید میدرخشد» (سردار ساکر) میباشد با فروش 5میلیون و 250هزار ریال. در این سال 13 فیلم بلند و 4 مستند ساخته شد. از 27 شهریور تا 2 مهر همین سال، هفتهی فیلمهای روسی در محل انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی برگزار میشود.
 
در سال 1336 فیلم «شب نشینی در جهنم» توسط «موشق سروری» و «ساموئل خاچیکیان» ساخته شده که پرفروشترین فیلم سال در تهران شد، با فروش 7میلیون و 500هزار ریال. در مورد این فیلم و نقش آن در گفتمان اکثریتی غربگرایی و دینستیزی و نقش کارگردان مسیحیاش در آینده خواهیم نوشت. همین قدر باید اشاره کرد که گفتمان اسلام ستیزی شروع شده در دوران پهلوی اول، در دوران پهلوی دوم در شکل فرهنگیاش رخ نمود و این حساسیت را نیز مرحوم خاچیکیان حس کرده بود که بارها از برده شدن نامش به عنوان کارگردان فیلم «شب نشینی در جهنم» ابراز نگرانی کرده بود.

نظرات  (۱)

به جمع کاربران بلاگ بیان خوش آمدید.
این یک نظر آزمایشی است.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی