مبعث؛ عید خیزش انسان از خاک تا افلاک
ثانیه ها تب دار شده اند سنگینی رسالتی از جنس پیامبر مهربانی را و دقایق تاب تحمل ندارند گرانسنگی ره توشه ای زرکوب را در راستای به بعثت رسیدن پیامبر اعظم.آری محمد به مرز 40 سالگی رسیده بود تبلور آن رنج مایه ها در جان پیامبر عشق سبب شده بود که اوقات بسیاری را در بیرون مکه به تفکر و دعا بگذراند تا شاید خداوند بشریت را از گرداب ابتلا برهاند.
آری آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود و محمد غرق در اندیشه... که ناگهان صدایی گیرا و گرم درغار پیچید: «بخوان!» محمد درهراسی وهم آلود به اطراف نگریست! و صدا دوباره گفت: بخوان! و این بار محمد با بیم و تردید گفت: «من خواندن نمیدانم» صدا پاسخ داد: «بخوان به نام پروردگارت که بیافرید، آدمی را از لخته خونی...
و او هر چه را که فرشته وحی خوانده بود، باز خواند.
هنگامی که از غار پایین می آمد زیر بار عظیم نبوت و خاتمیت، بر خود می لرزید از این رو وقتی به خانه رسید به خدیجه که از دیر آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت: «مرا بپوشان، احساس خستگی و سرما می کنم!»
و چون خدیجه علت را جویا شد گفت: «آنچه امشب بر من گذشت بیش از طاقت من بود، امشب من به پیامبری برگزیده شدم!»
خدیجه که از شادمانی سر از پا نمی شناخت در حالی که روپوشی پشمی و بلند بر قامت او می پوشانید، گفت: «من مدتها پیش در انتظار چنین روزی بودم می دانستم که تو با دیگران بسیار فرق داری، اینک به پیشگاه خدا شهادت می دهم که تو آخرین رسول خدایی و به تو ایمان می آورم......»
و اینک و در این ساعات وصل دوباره بر چنین بزرگ روزی باید لبیک گو شویم و نظاره گر رسالت کرامتش باشیم:لبیک بر مبعث، عید بزرگ نجات از حیرت و سرگردانی، عید ختم ناامیدی، عید تمایز عدل و ظلم، عید بیداری و تعهد، عید هدایت!
لبیک بر مبعث، بهاریترین فصل گیتی!
لبیک بر مبعث، فصل شکفتن گل سرسبد بوستان رسالت!
لبیک بر مبعث، روزی که گلهای ایمان در گلستان جان انسان شکوفا شد
لبیک بر مبعث، نوید وحدت حق طلبان جهان از خاستگاه وحی!
لبیک بر مبعث، پیام خیزش انسان، از خاک تا افلاک!
لبیک بر مبعث، انفجار نور و ظهور همه ارزشها در صحنه حیات بشر!
لبیک بر مبعث، جشن بزرگ ستمدیدگان و بی یاوران!
لبیک بر مبعث، جاری کننده چشمه ایمان و عدالت در کویر خشک زمین!
لبیک بر مبعث، پایه گذار حکومت صالحان در عرصه خاک!
- ۹۲/۰۳/۱۶
با سلام
سخنان شهید سید مرتضی آوینی درمورد سرداران شهید دریای پارس:
…کجاست آن شجاعت و توکل و عشقی که مثل (مهدوی (یا (بیژن گرد) بر یک قایق موتوری بنشیند و به قلب ناوگان الکترونیکی شیطان در خلیح فارس حمله برد؟ می پرسید : این شجاعت و توکل و عشق به چه درد می خوردد؟ هیچ! به درد دنیا داران نمی خورد. اما به کار آخرت عشاق می آید که آنجاست دار حاکمیت جاودانه عشاق