امام عشق(ع)

ماندن در صف اصحاب عاشورایی امام عشق(ع) جز با یقین مطلق ممکن نیست. شهید سید مرتضی آوینی

امام عشق(ع)

ماندن در صف اصحاب عاشورایی امام عشق(ع) جز با یقین مطلق ممکن نیست. شهید سید مرتضی آوینی

امام عشق(ع)

مرکز فرهنگی هنری امام عشق(ع)
شهرستان بندر گناوه

مدیران هیچکاره‌اند

چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۵۶ ق.ظ

نگاهی از درون به واقعیت های مدیریت فرهنگی کشور

  متن زیر  گفتار یکی از مدیران فرهنگی کشور در نشستی در مشهداست. نام این مدیر فرهنگی به خاطر این که خود علاقه‌ای به انتشار سخنانش نداشت، ذکر نشده است.

اجازه می‌خواهم از دوستان که ابتدا درمورد ساختار مدیریت فرهنگی کشور به دلیل ورودم به حوزه‌های مختلف که آشنایی دارم صحبت کنم و برای دوستان توضیح بدهم که چرا انتظارات مقام معظم رهبری در مورد فرهنگ کشور برآورده نمی‌شود. عمده بحث‌هایی که در این مورد می‌شود بحث مدیریت فرهنگی است. اما من ساختار تشکیلاتی و بحث فرهنگ و هنر را عرض می‌کنم. تا جایی که اطلاع دارم بیش از 24 نهاد فرهنگی در کشور وجود دارد. اما نهادهایی که حوزه فعالیتشان در ارتباط با هنر هست محدودترند. اما 4 نهاد تأثیرگذارتر در این عرصه وجود دارد. که عبارتند از:
1. صدا و سیمای جمهوری اسلامی
2. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
3. سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران
4. سازمان تبلیغات اسلامی که ذیلش مجموعه‌ای است به نام حوزه هنری.
صدا و سیما معاونت‌های مختلفی دارد. دو معاونت مهم دارد به نام معاونت سیما و معاونت صدا. پنج شبکه هم هست که تحت نظر مدیران این شبکه‌ها عمل می‌کنند. شبکه یک ملی است. شبکه دو ساختار ابتداییش قرار بوده نوعی شبکه فرهیختگان سطح عموم باشه. شبکه سه شبکه جوان و ورزش است. شبکه چهار فرهیختگان و شبکه پنج هم استانی که شبکه دو قراره شبکه کودک بشود. ذیل هر شبکه جایی هست به نام طرح و برنامه. هم‌تراز این طرح و برنامه گروه‌ها برنامه‌ساز هستند.اصولاً ساختار صدا و سیما ساختار تولید است. یعنی قرار است که مجموعه‌ای از برنامه‌ها را تولید کنیم که شکلی هنری دارند برای انتقال پیام‌های هنری. صدا و سیما قرار است کارها و محتوای فرهنگی مورد نیاز جامعه را تولید کند. اما وزارت فرهنگ و ارشاد مجموعه‌ای ست که قرار است مدیریت کلان فرهنگی بکند. قرار نیست تولید داشته باشد. این وزارت به چهار تا معاونت تخصصی شامل معاونت هنری، سینمایی، فرهنگی و مطبوعاتی تقسیم می‌شود. معاونت هنری قرار است در حوزه تجسمی و حوزه نمایش و موسیقی فعالیت داشته باشد. معاونت سینمایی هم کلاً در حوزه سینما است و معاونت فرهنگی هم تمرکزش در حوزه کتاب است. اما سازمان فرهنگی هنری شهرداری را به این دلیل هم‌طراز این‌ها گذاشتم چون بودجه‌اش قابل قبول است. و معمولاً جریانات فرهنگی هنری از این جا گسترش پیدا می‌کند. این سازمان دو تا معاونت اصلی دارد، معاونت هنری و فرهنگی. که معاونت هنری تقریباً همان کارهایی را که نام بردم انجام می‌دهد. حوزه هنری هم که ذیل سازمان تبلیغات اسلامی است، درواقع دو معاونت و گروه‌های مختلف دارد. که هم‌طراز معاونت‌ها بخش‌هایی دارد به نام بخش موسیقی و بخش تجمسی و... البته با گرایش خاص انقلاب اسلامی و دفاع مقدس که هنرمندان و گروه‌های مختلفی که ویژگی هنری دارند را جمع کرده است.
 

تصمیم گیرندگان اصلی!
آنچه که در حوزه فرهنگی اهمیت پیدا می‌کند کالای فرهنگی است که قرار است دراختیار مخاطبان قرار بگیرد. که در صدا و سیما می‌شود سریال، در حوزه هنری می‌شود کتاب، در سینما هم می‌شود فیلم‌ سینمایی و... . حالا فرض کنید یکی از کالای مهم کشور چیزی است به نام فیلم سینمایی یا تلویزیونی. این فیلم اگر بخواهد به مرحله تولید برسد باید مراحلی را طی کند. یا باید برود بنیاد سینمایی فارابی یا سینما شهر یا معاونت سینمایی حوزه هنری و... . این مسیر از این جا شروع می شود که ابتدا آقایی بنام هنرمند که ممکن است تهیه کننده هم باشد، ایده‌ای دارد و فیلم نامه‌ای دارد که می‌خواهد کار کند. این فیلمنامه را به مجموعه‌هایی که نام بردیم می‌برد. هر یک از این مجموعه‌ها تیمی دارند که فیلم نامه را می‌خوانند و اگر متناسب با سیاست‌های مجموعه بود انتخابش می‌کنند و بعد تولید می‌شود. در سازمان صدا و سیما هم اینطور است که ابتدا می‌آید به گروه‌ها بعد می‌رود طرح و برنامه بعد هم معاونت سیما آخر کار که تصویب شد دوباره ارجاع داده می‌شود به شبکه، شبکه هم به گروه تولید ارجاع می‌دهد. در بنیاد فارابی و سینما شهر هم مشابه این چرخه وجود دارد.
اما نکته ظریف قضیه این جاست. و آغاز مشکل هم این‌جاست که ما می‌بینیم هیچ کدام از محصولات فرهنگی مطابق آن چیزی که باید باشد نیست. چرا؟ یعنی مثلاً سیاست‌های کلان فرهنگی‌ای وجود دارد که برنامه‌ها و محصولات فرهنگی باید بر اساس آن‌ها تولید شود اما نمی‌شود. مثلاً می‌گویند برنامه سازی باید باعث رشد فضائل اخلاقی در جامعه بشود. یا باعث ترویج حجاب بشود. یا ارتقای برخوردهای شهروندی یا باعث نظم و... شود اما چرا این طور نیست؟ مثلاً رهبر انقلاب سال گذشته را سال حرکت به سمت اصلاح الگوی مصرف نامیدند. این‌ها سیاست‌هایی است که باید پیاده و عملی شود تا باعث تغییر نگرش جامعه و ارتقای سطح فرهنگی شود. اما سؤال اساسی این است که چرا این اتفاق نمی‌افتد؟ مثلاً سال گذشته چرا هیچ اتفاق متفاوتی را ندیدیم؟ به این دلیل ساده که تصمیم گیرنده اصلی در نظام فرهنگی کشور مدیران فرهنگی نیستند، تولید کنندگان هستند که حرف آخر را می‌زنند چون آن‌ها پیشنهاد را مطرح می‌کنند.
این طور نیست که سیاست‌ها از بالا به پایین تبدیل به یک سری برنامه‌هایی برای تولید بشود. یعنی این طور نیست که صداوسیما بگوید من فیلمی می‌خواهم با این ویژگی‌ها که مثلاً فلان خانم چادری این نقش را داشته باشد و زندگی‌شان بر اساس ساده زیستی باشد و بعد این را بدهد به یک هنرمند که مطابق خواسته‌اش برود کار را تولید کند.
 
پرسش و پاسخ
یعنی گروه‌های طرح و برنامه‌ هیچ تأثیری در محتوا و تولید برنامه‌ها ندارند؟
طرح و برنامه‌ها حالت گزارشگر دارند. به عنوان ممیز عمل می‌کنند. یعنی این‌که این ایده خوب است یا نه. و چقدر نزدیک است به اهداف کلان. اما طرح و برنامه نمی‌آ‌ید ایده‌هایش را تبدیل به یک سری آیتم‌های مشخص بکند.
یعنی فیلمنامه از پایین به بالا می‌رود و بعد دیده می‌شود که به سیاست ما نزدیک است یا خیر؟
بله. یعنی در تمام این چهار تا نهاد اتفاقی که می‌افتد دقیقاً همین است که عرض کردم. حالا شما چه انتظاری دارید که با این ساختار وارد بشوی و بگویی که این فیلم مطابق ساختار کلان فرهنگی نیست؟! واقعاً آن چیزی که می‌تواند در حوزه فرهنگی تأثیر بگذارد کالای فرهنگی است که توسط مدیر فرهنگی ضعیف در یک ساختار اشتباه تولید می‌شود. و تولیدکننده هم علاقه‌اش به جمهوری اسلامی 15 درصد است. پس اساساً نمی توانند انتظار شما را برآورده کنند. صحبتی که در مشهد از حضرت آقا شنیدم اصلاً از فرهنگ اسم نبردند. چون ایشان می‌دانند که این خروجی‌ها، خروجی‌هایی نیست که باید باشد. آقای قالیباف فرمانده من بوده، خب ایشان نظامی است، چقدر می‌تواند فهم برنامه ریزی و سیاست‌های فرهنگی داشته باشد؟ هزینه‌ای که در سینماهای کشور هست بیش از 75 درصدش توسط دولت انجام می‌شود. سینمای کشور که در بخش خصوصی قرار دارد. که اگر وام دولتی نباشد نمی‌توانند کاری کنند. که بسیاری اوقات تهیه کننده نتوانسته وام بانک را بدهد و دولت بابت بدهی تهیه کننده پول داده است. در سینماشهر و حوزه هنری هم که صد درصدش را دولت می‌دهد. که این با سیستم هالیوود تفاوت دارد. سیستم هالیوود کمپانی بزرگی دارد که بخشی از دولت امریکاست. این کمپانی بزرگ تصمیم می‌گیرد فیلم بسازد. یک آدم‌هایی هم فکر می‌کنند که سیاست‌های اون فیلم چه باید باشد و نیاز جامعه چیست و چه مسیری را این فیلم باید دنبال بکند. ماین را می‌دهند به تهیه کننده‌ای که او هم فیلمنامه نویسی را پیدا میکند که این را بنویسد. بعد فیلمنامه که تصویب شد می روند از کارگردانی که بتواند این را اجرایی کند بر طبق سیاست‌های کمپانی. دقیقاً از بالا تا پایین این اتفاق می افتد. اما در سینما و صدا و سیمای ایران اصلاً این طور نیست. چون ماهیتش خصوصی است از پایین سفارش داده می‌شود.
 
فرض کنید ما در فیلم سازی ضعف داریم. شما چه الگوهایی پیشنهاد می‌کنید؟
من اکثر این بحث‌ها را به طور فشرده برای مقام معظم رهبری عرض کردم. ایشان فرمودند قرار نیست شما همه‌ش انتقاد بکنید، پیشنهادتان چیست؟ واقعیت این است که باید مسیر تولید عوض بشود. و آدم‌هایی که سهم فرهنگی دارند و نسبتشان با ولایت مشخص است را در این مسیر قرار بدهیم. این خیلی کار مشکلی است. به اعتقاد من ما نیازمند یک انقلاب درون حوزه فرهنگی هستیم. یکی از مشکلات ما این است که کارهای فرهنگی را اساساً بازیهای سیاسی و پول رقم می‌زند. باید یک لرزة جدی بیافتد و آدم‌ها و اهداف عوض بشوند. حوزه فرهنگی‌ حوزه‌ای نیست که به هر کسی جا بدهیم. اگر آدمی که اهداف انقلاب اسلامی را باور ندارد در جایی مسؤلیتی بگیرد طبیعی است که این اتفاق‌ها می‌افتد. متأسفانه این‌طور آدم‌ها فراوان وجود دارند. اثباتش هم خیلی ساده است. بعد از ماجرای فتنه، نهادهای فرهنگی ما نشان دادند که آن‌طور که باید و شایسته است نتوانستند از یک امر بسیار ساده که تقلبی صورت نگرفته دفاع بکنند. هنوز عده‌ای بر این باورند که تقلبی صورت گرفته! من خودم با خیلی از هنرمندان صحبت داشتم و قانعشان می‌کردم. به دوستان می‌گفتم که آقای موسوی حدود 38 هزار ناظر انتخاباتی داشته و در شمارش بوده‌اند و امضا کرده‌اند. امار این صندوق الان در سایت وزارت کشور هست. این‌ها بروند بگویند که متفاوت است یا خیر؟ یک مورد هم اتفاق نیفتاد. همین مسئله به این سادگی را نتوانستند حل کنند که 7 ماه درگیر فتنه بودند. پس ضعیفند. من می‌گویم این‌ها در بضاعت فرهنگی ماست.
رهبری چند سال است که نهضت نرم افزاری و تولید علم را مطرح کرده‌اند اما شما دانشگاه‌های ما را ببینید، چند درصد کتب غربی است؟ بنابراین آماری هم که از عدم تعهد دانشجو داریم دور از ذهن به نظر نمی‌‌آید. شما از یک دانشجویی که در این قالب درس می‌خواند چه انتظاری دارید که جزء آن 90 درصد نباشد؟
شما اگر تفاوت هنرمندان شاخص را بدانید این‌طور نمی گویید. البته من می‌پذیرم که سیستمی که در دانشگاه‌های ما هست، معیوب است. این نود درصد در حوزه هنر خیلی متفاوت است. یک بچه حزب اللهی که بتواند جهانی بشود ممکن است به اندازه سیصد کارگردان کیفیت داشته باشد. تفاوت‌های خیلی جدی وجود دارد. ولی من می پذیرم که ورودی‌های دانشگاه ما ایراد دارد. که اتفاقاً به حوزه هنری ما دانشجوی نمی‌تواند وارد بشود و اساساً نمیگذارند هر کسی وارد این کار بشود. حتی اگر بهترین فیلمنامه نویس باشد. اگر کسی شما را نشناسد نمی‌توانی وارد بشوی. چون سیستم‌های عجیب و غریبی درست شده است. من اگر در وزارت ارشاد بودم با خیلی‌ها کار می‌کردم اما وقتی آمدم حوزه هنر نمی توانم بودجه سه تا فیلم را بگذارم و بگویم هر کسی دوست دارد بیاد با ما کار کند. من باید با یک عده بچه حزب اللهی کار کنم. مثال در این زمینه فراوان دارم.
حوزه سیاست گذاری و مجموعه‌های خصوصی که در عرصه فرهنگ فعالیت دارند را شما مشخص نکردید.
 
ماهیت این مجموعه‌ها که نام بردم توزیع پول است! یعنی وزارت ارشاد دارد پول توزیع میکند نه مدیریت اجرایی! اصلی بنام اصل پنج وجود دارد که برای کمک به هنرمند است. آنجا اصلاً شما جایی نداری. این قدر پشت خط ایستاده‌اند که به شما نوبت نمی‌رسد. و این قدر روابط وجود دارد که شما گم می‌شوید در این مجموعه. در وزارت ارشاد یک چک صدمیلیون تومانی پاس شد که موضوعش این بود که آقای فرهنگی صاحب نامی می آید و به وزیر وقت می گوید پول می خواهم. میپرسند چی داری؟ می گوید کتابخانه دارم، باشد مال شما. می پرسند کتابخانه چند می ارزد؟
 می گویند صدمیلیون. چک می دهند و اینطوری کتابخانه را هدیه می کنند به وزارت. اینقدر از این آدم ها هستند. البته در دولت نهم و دهم کمیته ای تشکیل دادند برای کمک به نهادهایی مثل شما. شماها بلد نیستید وگرنه می توانستید استفاده کنید ولی میخواهم بگویم همین بودجه محدود هم سهم آدم های زبر و زرنگ می شود. در سفری که به یکی از کشورهای منطقه داشتم، فهمیدم ماها روی داشته‌های خودمان تأکید نمی‌کنیم در حالی که ما حرف داریم برای دنیا. تردیدی نکنید اگر فیلمی ساخته بشود با موضوعات دین و حواشی‌ای که در ایران رخ می دهد در دنیا خریدار دارد. در مورد سریال یوسف می‌دیدم که مغازه‌ها تعطیل می‌شد و به تماشای یوسف می‌نشستند. در حالی‌که ما می‌نشینیم زن‌بابا و جومونگ را می‌بینیم. از درون این فیلم‌ها بندگی درنمی‌آید.

برگرفته از سایت مجله فرهنگی تحلیلی راه

  • ساجد صادقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی