انقلاب اسلامی برون رفت از عالم غربی
اختصاصی سایت امام عشق (ع)
یادداشتی از کریم عباسیان
اصالت دادن به عالم ماده و انسان و قطع ارتباط بشر از آسمان معنویت،حرص و آز نامتناهی ، توسعه صنعتی ، تخریب طبیعت و .....
اینها خصوصیات فرهنگی است که بعنوان تمدن مدرنیته بعد از رنسانس در غالم غرب سر برآورد ودامنه خود را به دیگر جوامع کشانید.
این تمدن منافع خود را در چپاول منابع سایر کشورها در راستای هر چه بیشتر توسعه یافتگی خود تعریف کرد تا با خلق توجیهات متنوع به استعمار و استثمار سایر کشورها و ملت ها بپردازد.
این استعمار در ابتدا با وارد کردن قوای نظامی به دیگر کشورها و کشتار و اسارت بردن ملتها و غارت منابع و معادن آنها انجام می پذیرفت و بعدها که تاکتیک آنها در تسلط بر جوامع دیگر تغییر یافت، استعمار کهنه نامیده شد.
نظام سلطه " استحاله فرهنگی " را بعنوان روش جدید استعمار انتخاب و سعی در پیاده کردن آن توسط دولتهای دست نشانده خود در کشورهای مختلف جهان کرد.
آنها از طرفی با بی هویت کردن سایر جوامع ، گذشته تاریخیشان را تهی کرده و از سوی دیگر با بوجود آوردن امپراطوری تکنولوژی و ایجاد حس وابستگی شدید بشر به آن و سازماندهی نهادها و ارگانهای بین المللی در راستای تحقق خواسته های خود، قدرت استقلال فرهنگی،اقتصادی و سیاسی را از آنها سلب کردند.
سردمداران این تمدن با شعار"با ما یا بر علیه ما" سلطه خود را بر جهان گسترده و حرکتهای اجتماعی مخالف با خود را یا در نطفه خفه و یا از درون تهی کرده و اگر هم این حرکات به تشکیل دولتی می انجامید با ابزارهایی همچون کودتا و تحریم ، ساقط و یا منزوی می کردند.
حالا دیگر آنها خود را کدخدای جهان دانسته و جهان را دهکده ای تعریف کرده که باید دارای نظم مورد نظر آنها بوده و به اصطلاح "نظم نوین جهانی " باید جهانشمول باشد.
فرهنگ غربی همه چیز را به عالم ماده محدود کرده و عالمی مافوق این عالم را متصور نگردیده وبه همین خاطر هم بشر در این فرهنگ زیاده خواه و حریص تربیت می گردد و حد یقفی برای آمال و آرزوهای او وجود ندارد .فلسفه وجودی لذات مشروع و غیر مشروع بشر مدرن هم راه نجات او از این باتلاق سردگمی و پوچی تلقی گردیده است.
اما در مقابل این فرهنگ، نگاه دیگری به عالم وجود دارد که علاوه بر سفارش به رتق و فتق امور دنیوی؛ اعتقاد به عالم غیب را در اولویت قرار داده است.فرهنگی که در آن خدا اصل است و نه بشر، اتصال به آسمان راه نجات است و نه زمین،علم با عبودیت و توسعه با عدالت آرمان است و نه منهای آن، سازش با طبیعت مفید است و نه تخریب آن.
فرهنگ منادی اسلام شیعی که علیرغم خیانت و کج فهمی بشر بعد از غدیر به حجاب رفت ولی در عین حال پتانسیل مقابله با باطل خود را در طول زمان حفظ کرد و هر از گاهی اشعه ای از آن اسمان ظلمت را روشن کرد تا به امروز که در قالب گفتمان انقلاب اسلامی -که توسط امام خمینی بنا نهاده شد- ظهور و بروز یافته است.
و حالا انقلاب اسلامی مأموریت دارد تا بشر غرق شده در منجلاب مدرنیته را نجات داده و غل و زنجیر برده داری نوین را از پای ملتها بگسلد و آنها را به مسیر سعادت که همان بندگی خداست رهنمون سازد.ریشه ی دشمنی های بی سابقه ی نظام سلطه در قبال انقلاب اسلامی هم نشأت گرفته از همین تضاد ایدئولوژیک است که پایه های تمدن مدرنیته را لرزانده و آنرا به چالش جدی کشانده است تا آزادی واقعی را به جوامع بشری برگرداند.
