طرح مسئله خرید شب عید
درآمدی به پرونده خرید شب عید
ساجد رضایی
هر روز و شبِ اواخر بهمن و اوایل اسفندماه، شبِ عید است؛ از ترافیک میگویی و پاسخ میشنوی که «شبِ عید است»؛ پاسخِ دلیل شلوغی و گرانی نیز همین است: «شبِ عید است»؛ مجری خبر تلویزیون در روزهای آغازین اسفندماه با این مقدمه شروع میکند: شبِ عید است و... . و البته همه اینها یعنی اینکه مردم دنبال «خریدِ شبِ عید» هستند. «شبِ عید» در این بازه نسبتا طولانی معنای «ایام خرید» دارد. یعنی جنبوجوشها و آمدوشدها و شلوغیها همه تبعات تلاش مردم جهت امر مهم «خرید» است.
گویا عید و خرید به هم نزدیک شدهاند؛ و عید با خرید تعریفشدنی شده است؛ تا جایی که «خرید کردن» به لحاظ اهمیت واقعی جای اهمیت ذاتی عید را گرفته است و عید فینفسه حائز اهمیتی چندانی نیست. خرید کردن به چه اعتباری برای مبارک بودن عید اهمیت یافته است؟ و چه چیزی «خرید کردن» را بهمثابه مقوم عید بودن ممکن ساخته است؟ بهعبارتی تحت چه شرایط فکری عید با خرید کردن همتافت معنایی پیدا کرده است؟
البته اگرچه خرید کردن در جای خود مهم است، اما به نظر میرسد، امر جدیتری آن را در برگرفته است. خرید کردن در بسیاری موارد ذیل «مصرف» و «مصرف کردن» معنیدار است. بر این اساس شاید بتوان گفت عید و خرید شبِ عید بیش از هر چیزی با مصرف عجین شده است. چگونه است که عید بودن یا عید گرفتن با مصرف کردن چنین قرابت معنایی یافته است؟ چرا برای بسیاری از افراد، عید بدون شبِ عید بیمعناست؟
آیا خرید معنای جدیدی پیدا کرده است؟ این معنای جدی چه نسبتی با تفریح دارد؟ در واقع آیا خرید برای ما حکم تفریح را دارد؟ و شأنی فرحبخش در زندگی ما دارد؟
تلاش ما برای خرید کردن را تا چه اندازه میتوان تلاش در جهت کسب و حفظ هویتمان دانست؟ آیا بدون خرید کردن هویت اجتماعی ما به مخاطره خواهد افتاد؟ چه چیزی «خرید کردن» و حراست از هویت را به هم پیوند میدهد؟
منبع : سوره اندیشه
- ۹۳/۱۲/۱۶