امام عشق(ع)

ماندن در صف اصحاب عاشورایی امام عشق(ع) جز با یقین مطلق ممکن نیست. شهید سید مرتضی آوینی

امام عشق(ع)

ماندن در صف اصحاب عاشورایی امام عشق(ع) جز با یقین مطلق ممکن نیست. شهید سید مرتضی آوینی

امام عشق(ع)

مرکز فرهنگی هنری امام عشق(ع)
شهرستان بندر گناوه

معرفی کتاب

شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۵۳ ق.ظ

در فتنه ها همچون شتر دو ساله باش، لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب

بسم الله الرحمن الرحیم

نام کتاب: نامیرا

نویسنده: صادق کرمیار

ناشر: انتشارات نیستان

قیمت چاپ یازدهم به سال 1391: 16000 تومان، 334 صفحه، رقعی

 

                                   آیا بعد از حسین کسی را می شناسی که من جانم را فدایش کنم

                                                                از متن کتاب

صادق کرمیار؛ این نام را اولین بار (یا یکی از اولین دفعات) در تیتراژ یک سریال تلویزیونی، در مقام کارگردان دیدم. سریالی تاریخی به نام «خاطرات مرد ناتمام» که در برهه خاصی از تاریخ روایت می شد. یک بار از دوستی نقل قولی جالب درباره تاریخ شنیدم. مضمون آن گفته این بود که بعضی از مباحث تاریخی که برای ما بدیهی هستند چه بسا در همان زمان واقعا شرایط بسیار پیچیده می بوده است و تشخیص حق و باطل به این راحتی که ما در زمان حال درباره وقایع صحبت می کنیم نبوده است. گفته ای است بسیار منطقی؛ به نظر من باید در روایت های تاریخی، در حد امکان این نکته را در ذهن داشت. با این نگاه است که از نگاه من تاریخ علم عجیبی است، از نگاه من راوی یک برهه تاریخی باید مثل یک کارگردان سینما باشد، و این فیلم باید آن قدر خوب ساخته شود که بیننده بتواند شرایط پیچیده بعضی از برهه های خاص تاریخی را لمس کند. شرایطی مثل فتنه ها. فتنه یعنی شرایطی که تشخیص حق از باطل سخت می شود.

در رمان تاریخی نامیرا از نگاه من کرمیار به خوبی از تجربه کارگردانی خود استفاده کرده است، وی به ما کمک می کند که خود را در قلب حوادث کوفه، در زمان دعوت از امام حسین قرار دهیم. امام علی (ع) در نامه 31 نهج البلاغه سخنی بسیار هوشمندانه درباره تاریخ می گوید:

«پسرکم! هرچند من به اندازۀ همه آنان که پیش از من بوده اند نزیسته ام، اما در کارهاشان نگریسته ام و در سرگذشتهاشان اندیشیده، و در آنچه از آنان مانده، رفته و دیده ام تا چون یکی از ایشان گردیده ام، بلکه با آگاهی که از کارهاشان به دست آورده ام گویی چنان است که با نخستین تا پسینشان به سر برده ام.»[1][1] در واقع کرمیار ما را یاری می کند که در کوفه اواخر سال 60 هجری زندگی کنیم و ما را به سان بازیگران یک سریال تاریخی کارگردانی می کند. نگاه به تاریخ باید با در نظر گرفتن تمام شرایط آن روزگار باشد و به تعبیری گویی در آن زمان می زیسته ایم؛ و با این نگاه حوادث را تحلیل کنیم. برای تحلیل باید تفکرات و نوع نگاه مردم آن روزگار را شناخت و به تعبیر مولا: گویی با آن ها زندگی کرده ام. هنر کرمیار این است که با این نگاه حوادث کوفه و نخیله (روستایی در نزدیکی کوفه) را روایت می کند. وی به طرزی ظریف با نمایاندن نوع نگاه و تفکرات مادی گرایانه یا خدامحورانه شخصیت های رمان که همان بزرگان کوفه هستند وظیفه یک راوی تاریخی را به خوبی انجام می دهد. مثلا به این گفتار از زبان عبدالله ابن عمیر که از سرداران سپاه مسلمانان بوده است نگاه کنید:

«من نیز در علم و تقوا کسی را با او [اشاره به امام حسین(ع)] برابر نمی دانم، اما در عجبم! چرا به جای اینکه مردم را بر خلیفه بشوراند، به شام نرفت و با پسر معاویه گفتگو نکرد، تا او را به راه و روش رسول خدا اندرز دهد؛» و در ادامه این گونه استدلال می کند: «اگر یزید به راه پدرش نمی رفت، این مردم هرگز با او بیعت نمی کردند و اگر به راه معاویه می رود، پس راهی است که حسن ابن علی بر آن صبر کرد تا این امت از هم نپاشد.». ببینید میزان شناخت یکی از بزرگان اسلام از یزید ملعون به چه اندازه است. (صد البته این توجیه گر حادثه کربلا نخواهد بود، چرا که بنا به آیات قرآن انسان متقی راه را خواهد یافت، و هرجا لرزشی از این دست بوده و هست از بی تقوایی و ضعف در تقوا است) این نکته هم به تاریخ دانی نویسنده بر می گردد و هم به نگاه سینمایی اش. یا در جایی دیگر درباره شبث ابن ربعی که می دانیم در تاریخ به خیانت و خباثت و چندرنگی مشهور است چگونه سخن می گوید: تا قبل از اینکه ابن زیاد وارد کوفه شود، شبث به اینکه مسلم ابن عقیل در خانه مختار میهمان است حسادت می ورزد (که دلیل این حسادت هم برای خواننده کتاب مشخص است) ولی بعد از ورود ابن زیاد به کوفه نویسنده به خوبی و بدون اینکه صریحا درباره این موجود قضاوت یا اظهار نظر کند، خودخواهی و جاه طلبی و چند رنگی وی را فقط با یک عبارت کوتاه نمایش می دهد؛ وقتی که قرار است مسلم ابن عقیل برای امنیت بیشتر خانه مختار را ترک کند و به جایی دیگر برود: «شبث سعی کرد با سکوت، حضور خود را پنهان دارد تا پیشنهاد سکونت مسلم درخانه ی او مطرح نشود.» ببینید؛ فقط در چند جمله در حدود یک سطر و نیم، بدون اینکه بخواهد کلی تاریخ روایت کند، این شخصیت را به ما می شناساند. این نوع بیان، خاصِ ترسیم این شخصیت نیست و این ایجاز در جاهای دیگر کتاب هم دیده می شود و این مختصر و مفید بودن و ایجاز هم از دیگر هنرمندی های نویسنده در این کتاب است. به قول سیدحسن حسینی: هنرمندی که از ایجاز غافل است برای هنر خود و وقت دیگران ارزش قائل نیست. (مأخذ: کتاب براده ها، از سیدحسن حسینی)

نکته دیگر اینکه کرمیار کتاب را در سال 1380 نوشته است؛ رهبر انقلاب درباره این کتاب گفته اند که هر کسی می خواهید فتنه اخیر (اشاره به فتنه سال 1388) را بشناسد این کتاب را بخواند. کرمیار در مصاحبه ای تحلیلی جالب درباره این موضوع داده است.

حرف  آخراینکه این رمان تاریخی را از دست ندهید. خواندن این گونه آثار سطح توقع خواننده را بالا می برد و سبب می شود که دیگر به هر کتابی راضی نشوید. به قول آن کتاب فروشی که نمی شناسمش:

«گاهی حتی خواننده های رمان های عامه پسند را پشیمان می کنیم از خرید کتاب مورد نظرشان. می گویم شش، هفت هزار تومان می دهید بابت چی؟ سر و ته ماجرایش که معلوم است؛ یکی عاشق یکی دیگر است، آخرش هم یا به هم می رسند یا نه.

بعضی ها قبول می کنند و چیز بهتری معرفی شان می کنیم. همکارم می گوید همیشه املت نخورید. کم کم عادت کنید به چلوکباب و بوقلمون. این را می گوید و نرم نرم می رود سمت رمان های تاریخی.» (مأخذ: کتاب «بگو آآآ: روایت یک شغل، انتشارات همشهری)

**************

بعد از تحریر: با عزیزی درباره مسائل سیاسی بحث می کردم. خود را در جبهه حق می دیدم و وی را در گروه مقابل. لختی اندیشه باعث شد یاد حکایت عبدالله ابن عمیر و عمرو بن حجاج بیافتم؛ که یکی از دعوت کنندگان امام به کوفه و دیگری از منتقدان این دعوت. و عاقبت شان شد آن چه شد! اللهم اجعل عاقبت امرنا خیراً

 

مصاحبه نویسنده پیرامون کتاب نامیرا

 

منبع : سایت کتاب بازان



 

  • ساجد صادقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی